معنی ورودی اتاق

حل جدول

لغت نامه دهخدا

ورودی

ورودی. [وُ] (ص نسبی) منسوب به ورود.
- در ورودی، دری که از آن به جایی وارد میشوند. در برابر در خروجی.
|| آنچه مربوط به ورود و دخول کسان در جایی باشد.
- امتحانات ورودی، کنکور.


اتاق

اتاق.[اُ] (ترکی، اِ) خانه و خیمه و بجای قاف غین معجمه نیز آمده و شاید اصل آن وثاق عربی باشد و ترکان عثمانی ( (اُدَه)) تلفظ کنند و صاحب غیاث اللغات بنقل ازمصطلحات و لغات ترکی این لفظ را ترکی دانسته است.

فرهنگ فارسی هوشیار

ورودی

در آیی (صفت) منسوب به ورود آنچه مربوط به ورود و دخول کسان در جایی باشد: امتحانات ورودی در ورودی.

فرهنگ معین

ورودی

(~.) [ع - فا.] (ص نسب.) منسوب به ورود، آن چه مخصوص و مربوط به ورود و دخول کسان در جایی باشد: در ورودی، امتحانات ورودی.


اتاق

خانه، چهاردیواری دارای سقف، خیمه. اطاق، اوتاغ و اوتاق هم گویند. [خوانش: (اُ) [تر.] (اِ.)]

گویش مازندرانی

اتاق

اتاق – خانه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ورودی

درآیگاه

مترادف و متضاد زبان فارسی

ورودی

در، دروازه، مدخل،
(متضاد) خروجی


اتاق

بیت، حجره، خانه، سرا، منزل

فرهنگ عمید

اتاق

بخشی از یک ساختمان شامل دیوار، سقف، و در برای سکونت یا کار،
قسمتی از وسیلۀ‌ نقلیه که سرنشینان در آن می‌نشینند،
محفظه‌ای در دستگاه یا وسیلۀ باربری: اتاق بار،
* اتاق انتظار: اتاقی در کنار اتاق پذیرایی که مراجعه‌کنندگان در آنجا می‌نشینند تا نوبت ملاقات به ایشان برسد،
* اتاق بازرگانی: (اقتصاد) سازمان و محلی که جمعی از بازرگانان برای بحث و شور در امور اقتصادی تشکیل می‌دهند و دارای رئیس و هیئت‌مدیره است،
* اتاق خواب: اتاقی که برای خوابیدن ترتیب دهند، خوابگاه،
* اتاق عمل: (پزشکی) اتاق جراحی، اتاق مخصوصی در بیمارستان که دارای تخت عمل و وسایل جراحی است و بیماران را در آنجا زیر عمل جراحی قرار می‌دهند،
* اتاق کار: اتاقی که برای کار کردن ترتیب بدهند و در آنجا کار کنند،
* اتاق ناهارخوری: اتاقی که در آن غذا بخورند،

فارسی به ایتالیایی

ورودی

ingresso

واژه پیشنهادی

ورودی

مدخل

فارسی به آلمانی

اتاق

Kammer (m), Raum (m), Stube (f), Zimmer (n)

فارسی به عربی

اتاق

غرفه

معادل ابجد

ورودی اتاق

728

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری